بسم الله
از وقتی که دانشجو شدم يکی يکی ایرادهایم میزند بیرون. تجربهی همخانه شدن با چندنفر در يک اتاق چندمتری، همسایه شدن با چندنفر در يک محیطِ چندمتری، دانشگاه و دانشجوها و استادهایش، قلب قلبی شدن تمام وجودم و کشف کردن يک نفر دیگر، دور بودن از خانواده، مسافر بودن و حکم يک مهمانِ عزیز را پیدا کردن در خانه و بین فامیل، همهی اینها از من چیزی ساخته که هر روز و هر دقیقه، در حال بررسی خودم هستم. در تکِ تکِ رفتارهایم و بازخوردهایی که به سمتم م
يکم. مینویسم و پاک میکنم. مینویسم و پاک میکنم. مینویسم و پاک میکنم. تمام سوژهها بهنظرم مسخرهاند، تمام واژهها بهنظرم نارسا و بیمعنیاند. حس میکنم برای نوشتن ناتوانم، حس میکنم فلج شدهام، حس میکنم ذهن قصهپردازم مرا گذاشته و رفته تعطیلات. و همهٔ اینها باعث آزردگی روحم میشود. ناگهان در خودم فرو میروم و در دل میگویم: نکنه نمیتونم؟ نکنه از دست رفتم؟» مادر میگوید: حالا که فرصتش پیش اومده، داری از دستش میدی.»
خال خال های درشت زرد روی پیراهن بلند قهوه ای اش، همان اول چشم ها را گیر می انداخت.
شاید هم صدای بلندش که داشت عالم و آدم را به فحش می کشید. از آن فحش ها که حتی شنیدنش هم باعث خجالت می شد.بلند می شد. داد می زد. و باز فحش و فحش و فحش.
و اطزافیان…
نگاه بود و لب گدیدن و چشم های گشاد شده از تعجب. هی.کس مرفتکنارش بپرسد مادر مثل اینکه غم عالم را داری. هیچ کس کنارش ننششست از ترس.هیچ کس,دستش را نگرفت .همه نگاه کردند فقط.مردها از جلوی اتوبوس سر می کشیدندببینند ک
می دونی.یادمه قبلا روزایی بود که تنهایی اندازه ی چندنفر غمگین بودم،له و خراب.بینوا و درمونده ای که دستش به هیچ جا بند نبود.یادمه شبایی بود که تو دلم رخت میشستن و اونقد کلمو تو بالشت فشار میدادم و خفه تو بالشت گریه می کردم و پتو رو می کشیدم رو سرم،و اونقد تو اون حالت می موندم تا از بی اکسیژنی اون زیر به حال مرگ می افتادم و بعد يکم لای پتو رو باز می کردم تا هوا بیاد و و بخوره به صورت خیس از اشک و عرقم.یادمه یه شبایی بود که اونقد حالم خراب بود،او
راستش را بخواهید من نذر کرده بودم که دانشگاه اصفهان قبول بشوم و کار خیری بکنم. مدام به این فکر ميکردم بهترین کار برای کمک کردن چه میتواند باشد؟
با چندنفر از بزرگان محلمان صحبت کردم. بعضی از مردم ما، همین هایی که در کوچه و خیابان میبینیم و آبرودارند، برای تهیه مداد و خودکار فرزندشان مشکل دارند. بعضی از مردم ما در تهیه دارو مشکل واقعی دارند.
من تصمیم گرفتم برای کودکان هم نوعم لوازم التحریر تهیه کنم. این کار را همه جا جار میزنم(نه اینکه بگویم ب
نمیدونم چون حساسم اینجوری میشه
یا اینکه چون خونمون خالیه و وسیله آنچنانی نداریم!
هرماه خونه يکی از دوستامون میریم،سه تاشون بچه دارن
خونه هرکدوم که رفتیم بچه ها شلوغ نميکردن
اماااااا اومدن خونه ما،انگار این بچه ها،همونا نیستن.
مخصوصا پسر يکیشون،دلم میخواست میزدم لهش ميکردم.
من دوتا عمه دارم،و یه عمو(دوتاشون مرحوم شدن)
قرار شده هرکدوم يک ماه بمونن پیش مادربزرگم
عمه کوچيکه،کلا زد زیرش،فوقش یه هفته میمونه.
عمه بزرگه زیرش نزد اما کاری ميکنه
نمیدونم چون حساسم اینجوری میشه
یا اینکه چون خونمون خالیه و وسیله آنچنانی نداریم!
هرماه خونه يکی از دوستامون میریم،سه تاشون بچه دارن
خونه هرکدوم که رفتیم بچه ها شلوغ نميکردن
اماااااا اومدن خونه ما،انگار این بچه ها،همونا نیستن.
مخصوصا پسر يکیشون،دلم میخواست میزدم لهش ميکردم.
من دوتا عمه دارم،و یه عمو(دوتاشون مرحوم شدن)
قرار شده هرکدوم يک ماه بمونن پیش مادربزرگم
عمه کوچيکه،کلا زد زیرش،فوقش یه هفته میمونه.
عمه بزرگه زیرش نزد اما کاری ميکنه
اگر به نکته ای که بهت میگم عمل کنی درآمدت رو میتونی راحت افرایش بدی
?خیلی از افراد برای کارشون ویدیو نمیگیرن درصورتی که يک صاحب کسب و کار برای پرزنت کار خودش باید ویدیو تولید کنه وگرنه نمیتونه درامد بیشتری کسب کنه .
خیلی ها میگن قبلا درامد خوبی داشتیم ولی الان نه چون قبلا مدل کار رو بلد بودن ولی الان مدل عوض شده و شما مدل جدید رو یاد نگرفتید.
با يک دوربین ساده یا گوشیتون میتونید ویدیو بگیرید
? در هوش فضای مجازی هم کامل درمورد ویدیو گرفتن بهت
سلام
اینبار سوتی خودم رو میخوام براتون بگم . :))
جاتون خالی یه جشن خیلی خوب گرفته بودیم و حسابی دوستان و هیات های دیگه رو دعوت کرده بودیم .
از قضا صاحب مجلس که هیات خونشون برگزار شده بود چندنفر مهمون ویژه داشتن . این مهمون های ویژه از کربلا تشریف آورده بودن ( از جمله کسایی هستن که اربعین در خونشون روی زوار بازه )
جاتون حسابی خالی . مجلس شروع شد و کم کم حسابی به دست زدن گرم شدیم .
بالاخره مداح اشاره کرد بلند بشید و دست بزنید . ما هم که از خدا
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- اقای مايک پمپئورعربستان فرمودند حمله اخیرایران درتاریخ نمونه نداشته است پس حملات عربستان بهمرم یمن برای ایشان طبق قراردادهای ژنو است وقابل قبول ا است چندنفر دران حمله کشته شدند؟؟ تعدادرا بیان نکردند ولی قدرت جهنمی مالی عربستان مقداری تخفیف مکند که کمتر بچه کش شود- يک طرف دیدن کار احمق ها است- کار عربستان دیگر قابل تحمل نیست- انتقام گرفت شرعی واجب است کشور یمن را به نابودی کامل داردمیرساند- صلاح شم
نمیدونم چهجوریه که هر کجا فکر میکنم از نظر زمانبندی امور روی ریل افتادم و میتونم عینِ بچهی آدم به کارهای شخصی، به موارد مربوط به شغلم، به مسائل خانواده، ماشین، ساختمون و. برسم؛ دقیقاً از همه چیز جا میمونم.
تصمیم گرفته بودم که منظمتر و پررنگتر توی توییتر باشم اما نشد. هم ابزارهای تغییر آیپی اذیت میکنن و هم به خودم میام میبینم که دو روز نرفتم توییتر؛ نمیشه که منظم توش فعالیت کنم.
تصمیم گرفته بودم که کانال تلگرام رو تبدیلش
خیلیها به تهران میآیند. یا برای درمان، یا برای پیدا کردن کار، مسائل اداری، دانشگاه، فوتبال و …. منتهی چندنفر را میشناسید که برای پیادهروی به تهران بیایند
معمولاً تهران را با ترافيک و آلودگی میشناسیم. به برجهای بلند و گاهی بیقواره و خیابانهای پر از دود. اما تهران دیگری در دل تهران وجود دارد که میتوان به او لبخند زد و در کنارش راه رفت.
در ادامه هشت سوژه برای قدمزدن در تهران را به شما معرفی میکنیم. البته غیر ممکن است که همه
يکی دوروز پیش بود که یه عکس از خودم و محمد گذاشتم وب، با یه متن زیرش. چندنفر اومدن در کمال تعجب، حیرت و ناباوری گفتن که خیلی بهم میاین. در صورتيکه هرکس به ما میرسه میگه اصلا باهم جور نیستین، به هم نمیاین. از همونروز هی به عکسه نگاه ميکنم و کیفشو میبرم. عکسای دیگمونو نگاه ميکنم، تو دلم میگم آره واقعا؟ یعنی میایم بهم؟. صبحی که بلند شدم دیدم محمد پیام داده و گفته رژیا دیشب خواب دیدم بابا شدم. مامانشم تو بودی. ولی بیشتر اجزای صورتش شبیه من ب
آخرین منبر دهه رو اینجور شروع کردم:《شب آخری میخوام یادی کنم از یه بنده خدایی که چند وقتیه مرحوم شده.یه عمر پای روضه حسین(ع) گریه کرد و اشک ریخت و بر سر وسینه زد که بماند.خدا رحمتش کنه تو طول زندگی هفتاد هشتاد ساله ش کسی به یاد نمیاره آزارش به مورچه ای رسیده باشه!من آن مورم که در پایم بمالندنه زنبورم که از دستم بنالندبی اثر نیست. دوست دارم همه تون شهادت بدین به خوبیش》یه چندنفر با تردید، اما اکثر جمعیت از ته دل و با صدای بلند گفتند خدا رحمتش کن
زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا
زیباترین عید، زیباترین جشن : سیدمحمد مهاجرانی، نشر جمکران
معرفی:
بچرخان، بچرخانکتاب را میگویمبله درست حدس زدید این کتاب دو داستان دارد و دو جلد و از دو طرف خوانده میشودداستان زیباترین عید روایتگری روز عید غدیر خم است.و زیباترین جشن داستان برپایی جشن در محله توسط بچه هاست که با فراز و نشیب های جالبی رو به روست…این کتاب با قطع بزرگ و تصویرگری انیمیشنی و ز
ساعت يک و چهل و نه دقیقه ی بامداد شده و بعداز يک روز پرکار ، خسته ام اما ذهنم مشغول است.
خیالِ پریشانم ؛ کمی برایت بگویم که اینجا پراست از آدمهایی که عاشقند.خیلی هم زیاد.
مثلا امروز عاشق يک نفرند و دقیقه به دقیقه، محبت نثارش ميکنند، عکس دونفره میگیرند و کادو میدهند.و فردا عاشق يک نفر دیگر.و باز هم محبت.
امروز عشق و نفس و زندگیشان يک نفر است و فردا ، يکی دیگر.
امروز در اوج احساسات و رمانتيک بودن ها، با يک نفر قول و قرار عاشقانه میگذارند که
فیلم مرد عنکبوتی دور از خانه، این فیلم بیست و سومین فیلم در دنیای سینمایی مارول محسوب می شود که توسط جان واتس کارگردانی شده است و محصول کشور آمريکا در سال 2019 می باشد. این فیلم ژانری ماجراجویی، هیجان انگیز و علمی تخیلی دارد. بازیگرانی چون تام هلند، جيک گیلنهال و ساموئل لکس جکسون در این فیلم بازی می کنند. داستان فیلم از آنجا شروع می شود که پیتر پارکر برای گذراندن تعطیلات تابستانی به همراه چندنفر از دوستانش به اروپا می روند، ولی در آنجا متوجه
در بخش اقتصاد، تلاش دولت تدبیر و امید در 5سال
گذشته موجب حرکتهایی در اقتصاد ایران شد
که بسیار مثمر تلاشهای هدفمند و طولانی مدت گشته است. باید گفت این حرکتها با
مدیریت شخص رییس دولت، دستیار اقتصادی(مستعفی) رییس جمهور، وزیر اقتصاد(مستعفی –
استیضاح شده)، وزیر صنعت، معدن و تجارت(مستعفی – در
شُرف استیضاح)، وزیر رفاه، کار و اموراجتماعی(استیضاح شده) و رییس کل بانک
مرکزی(مستعفی – ممنوع الخروج!)؛ به بهترین شکل
ممکن انجام شده و موجب شد تا اقتصاد ای
هیچکجای دنیا نمیتوانی انقلاب را پیدا کنی، هیچکجای دنیا تکرار نمیشود این خیابان. درست مثل کتابی که تنها يک نسخه از آن چاپ شده باشد، جلد مخصوص خودش را دارد، عطر مخصوص خودش را دارد، کلمات مخصوص خودش را دارد، تصاویر مخصوص خودش را دارد. همهچیزش خاص خودش است؛ خاص انقلاب! هیچکجای دنیا نمیتوانی آن همه تابلوی سردر پیدا کنی که قطار قطار بهدنبال هم نشسته باشند و رویشان نوشته شده باشد انتشارات نیلوفر، انتشارات ققنوس، انتشارات امیرکبیر،
امروز جلسۀ آخر این مدرسه م بود.
یادمه
دوران مدرسه روز آخر بچه ها گریه می کردن ولی من واکنش خاصی نشون نمی
دادم! اما امروز فرق داشت. وقتی توت فرنگی(آتوسا) آخر کلاس اشکاشو با مقنعه ش پاک می
کرد دلم داشت از جاش کنده می شد انگار یه مادری باشم که باید بره بچه ش رو
آروم کنه. خب بغلش کردم اما آروم نشد با هم رفتیم حیاط مدرسه تا صورتش
رو بشوره. آب قطع بود!!!! زنگ تفریح بود و بچه ها هم دنبال ما اومده بودن
رفتیم اون يکی آبخوری خداروشکر آب میومد صورتش رو شس
قدیمها بیشتر مردم در روستاها زندگی میکردند. الآن بیشتر مردم در شهرها زندگی میکنند. آنهم کلانشهرها.
رایجترین، خطرناکترین و نخستین بیماریِ کلانشهرها چیست؟ مارزدگی؟ عقربزدگی؟ شکستگی پا؟ وبا؟ ایدز؟ نه! بیماریهای اعصاب و روان شایعترین بیماریهای شهرها بهویژه شهرهای بزرگ هستند. با آنچه در خط اول گفتیم، الآن رایجترین و خطرناکترین بیماری جهان همین بیماریها هستند. خطرناک نه به معنای بیشتر بودن تلفات مرگ، قطعا جنگها و ت
سالی که گذشتِ دو
به قول دوستی: ارتباط اسامی متن به افراد واقعی، همانقدر واقعی است که ارتباط آغاسی تنیسور به آغاسی لب کارون».
زمان انتخابات بود. از همین بیان شروع شد. خیلی اتفاقی دیدمش و خیلی جدی -از قسمت وبلاگهای بهروز شده»- روی عنوانی کليک کردم که رویش نوشته شدهبود: خواهش میکنم این متن رو بخونین»
تک تک حروف متن را خواندم. چه بگویم، متن تلخی بود. مثل آن لحظهها که خودت متن غمگین مینویسی، باعث میشد که لحظهای مکث کنی و با خود بگو
سلام دوستان
خوب سردرگمی من قبلا این بود که نمیتونستم وارد بورس بشم، الان که سه تا پیشنهادکار دارم که هرسه در نوع خودشون برای منی که هیچ سابقه کاری در بورس ندارم خیلی اوکی هست و وسوسه انگیز، تصمیم گیری و انتخاب بینشون خیلی میتونه سخت باشه، حالاست که میفهمم قسمت همون چیزی که تو تصمیمشو میگیری و این بار مسولیت خیلی سنگین یجورایی بعدا فقط خودتو میتونی شماتت کنی، که من مدتی دارم سعی ميکنم با خودم درست صحبت کنم اگر اشتباهی ميکنم طبیعی چون ادمم،
انتخاب عربستان به ریاست آزانس اتمی، نشان می دهد که اشفتگی و فروپاشی، در عمق جهان استکباری اتفاق افتاده است. زیرا در تخصصی ترین سازمان جهانی، که با جان میلیاردی انسانها در تماس است، کسی به مسئولیت آن گماشته شده: که هیچ تخصصی ندارد! درکشورش اصلا انتخاباتی نیست. همه چیز با پول حل و فصل می شود. دو میلیون کارگر خارجی از عربستان گربخته اند، این کشور برای بنزین مورد نیاز، محتاج دیگر کشورها است. این کشور فقیر شده، با چه وعده ای آزانس را فریب داده؟ آی
یه اتفاقی افتاده اخیرأ تو کلاسمون. يکی دانشآموزای کلاس که خیلی از بچهها باهاش خصومتآمیز رفتار میکنن و باهاش بد هستن، تو گروه منطق و فلسفهمون از دبیرمون خواست که لا به لای درسا درسا چندتا تست هم کار کنه چون که سرعت تدریس تو کلاسای کنکوری خب بالاست. درس دو سال پیش رو وقتی بدون پیشخوانیای بخونی، مخصوصاً اون درساییش که پیچیدگی بیشتری داره، آدم قاطی میکنه دیگه! منطق خیلی وقتا شبیه ریاضیه (میگم خیلی وقتا چون کتابهای جدید سعی کردن
یه اتفاقی افتاده اخیرأ تو کلاسمون. يکی دانشآموزای کلاس که خیلی از بچهها باهاش خصومتآمیز رفتار میکنن و باهاش بد هستن، تو گروه منطق و فلسفهمون از دبیرمون خواست که لا به لای درسا درسا چندتا تست هم کار کنه چون که سرعت تدریس تو کلاسای کنکوری خب بالاست. درس دو سال پیش رو وقتی بدون پیشخوانیای بخونی، مخصوصاً اون درساییش که پیچیدگی بیشتری داره، آدم قاطی میکنه دیگه! منطق خیلی وقتا شبیه ریاضیه (میگم خیلی وقتا چون کتابهای جدید سعی کردن
درباره این سایت